كتاب «صيانة القرآن من التحريف» در كنار آثاري همچون «التمهيد في علوم القرآن» و «شبهات وردود» از آثار ارزشمند و ماندگار استاد فرزانه ما آيت اللّه معرفت (حفظهالله) است. نگارنده در اين مقاله و در آستانه? نكوداشت اين استاد گرانمايه به دنبال آن است تا انگيزه? مؤلف از تدوين، ترجمه و ويژگيهاي كتاب را براي خوانندگان فرهيخته تبيين نمايد.
مسأله? احتمال تحريف به كاستي از ديرباز ميان انديشهوران و قرآنپژوهان مطرح بوده است. زيرا از سويي جايگاه بلند و منيع قرآن ميطلبد تا در كنار اثبات اعجاز و فرا زمينيبودن، سلامت و پيراستگي آن از هر گونه دخل و تصرف نيز به قطعيّت ثابت گردد. و اين امر بالطبع ميبايست به عنوان نخستين بنيادهاي قرآن شناسي مورد توجه قرار گيرد. چه، اگر كسي به احتمال هر گونه دخل و تصرف اعم از تحريف به كاستي يا فزوني در قرآن تن دهد، خواسته يا ناخواسته اعتبار اين كتاب به عنوان سند زنده? آخرين دين آسماني و معجزه? جاويدان اسلام را از هر جهت مخدوش كرده است. از اينرو هر گونه گفتوگو درباره? علوم، آموزهها و معارفِ قرآن منوط به اثبات سلامت و نزاهت كامل آن است. از سوي ديگر در جوامع روايي فريقين رواياتي به صورت پراكنده و به مناسبتهاي مختلف انعكاس يافته كه به صورت صريح و آشكار ـكه البته شمار اين دست از روايات بسيار محدود استـ يا به صورت اشاري ناظر به تحريف به كاستي بوده و گروهها يا افرادي در ميان اهل سنت يا شيعه تحت تأثير اين روايات يا بخاطر عواملي ديگر در ورطه? باورمندي به راهيافت تحريف به كاستي در قرآن لغزيده و در لابلاي آثار خود و گاه با تدوين نگاشتههاي ـمستقلـ كه اين امر نيز بسيار محدود است نظير كتاب الفرقان از محمد عبداللطيف1 در ميان انديشهوران معاصر اهلسنت و كتاب فصل الخطاب في تحريف كتاب ربّ الارباب از محدث نوري ـ در ميان شيعهـ به اين تفكر گراييدهاند.
در اين بين برخي از خاورشناسان همچون گلدزيهر2ـكه دشمني با اسلام و قرآن از عموم نگاشتههاي او هويداستـ فرصت را غنيمت شمرده با استفاده از رخنه تفكر تحريف در ميان شماري اندك از انديشهوران فريقين، به قرآن تاخته و ـبه گمان خود بياعتباريـ اين كتاب آسماني را به كرسي نشاندند، چنانكه در برابر، شماري از عالمان متعصب اهلسنت همچون ابنتيميه كه عناد و دشمني آنان با اهلبيت(ع) و پيروانشان در سرتاسرآثارشان هويداست و نيز وهابيان عصر ما كه همان راه نواصب پيشين را دنبال ميكنند، بيآنكه به خطر كارشان بيانديشند. شيعه و عالمان شيعه را يكسره به اعتقاد به تحريف به كاستي در قرآن و ادعاي كنار گذاشتن آيات و سور در زمينه ولايت اهلبيت(ع) از سوي خلفا متهم ميسازند و گاه گستاخانه و بيپروا از كيفر و عقوبت الهي، شيعه را به كفر و مهدورالدم بودن محكوم ميكنند!! بي آنكه دريابند كه اين سخن همصدايي با دشمنان ديرينه قرآن بوده و ضمن دامنزدن به تفرقه و جدايي ميان مسلمانان، معتبرترين كتاب آسماني در كرانه گيتي يعني قرآن را سست و بياعتبار ميسازند.
پيداست در چنين حال و هوايي هر انديشمند قرآني بويژه عالمان متعهد شيعه بر خود فرض ميدانند كه ضمن دفاع از حريم قرآن و نزاهت كامل آن، دامن شيعه و عالمان شيعي را از انتساب تهمتهاي ناروا پيراسته سازند. راز آن كه در مقدمه? تفاسير كهن و نويني همچون مجمع البيان، صافي، آلاء الرحمان و البيان يا لابلاي برخي ديگر از تفاسير همچون الميزان و نمونه از اين مسأله به اجمال يا گاه به تفصيل گفتوگو شده،و در عموم آثار علوم قرآني و گاه در تكنگاريها مورد توجه قرار گرفته همين است.
در همين راستاست كه استاد فرزانه آيت اللّه معرفت ـچنانكه از مقدمه? كتاب ايشان پيداستـ با الهام از فصلي از كتاب «البيان في تفسير القرآن» استادشان آيتاللّه خويي(رحمة اللّه) با عنوان «صيانة القرآن من التحريف» كتابي گرانسنگ با همين عنوان به رشته? تحرير درآوردند.
اين كتاب تاكنون سه بار منتشر شده است؛ چاپ نخست از سوي مؤسسه? دارالقرآن الكريم، چاپ دوم توسط موسسه امام صادق(ع)، و چاپ سوم ـهمراه با اصلاحات و اضافاتـ توسط مركز انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه.دو ترجمه از اين كتاب نيز به جامعه فرهنگي عرضه شده است:
1. ترجمه? آقاي محمد شهرابي3 با عنوان «مصونيت قرآن از تحريف» كه ترجمه? بخشهايي از متن عربي كتاب بوده و در سال1376 توسط دفتر تبليغات اسلامي قم منتشر شده است.
2. ترجمه? نگارنده اين مقاله با عنوان «تحريف ناپذيري قرآن از تحريف» كه ترجمه كامل از كتاب بوده و در سال1379 به صورت مشترك توسط مؤسسه? انتشاراتي التمهيد و سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم اسلامي دانشگاهها (سمت) انتشار يافته و چنانكه در مقدمه? سازمان مزبور آمده، متن ترجمه شده به عنوان متن درسي مقطع كارشناسي ارشد رشته علوم قرآن و حديث در نظر گرفته شده است.4 استاد بزرگوار در مقدمه? خود نگارنده را مورد مهر قرار داده و از ترجمه? كتاب دفاع كردهاند.
نگارنده در مقدمه مترجم، ضمن طرح مباحثي پيرامون مفهوم ـو انگيزههاي گرايش به تحريفـ معرفي برخي از آثار در زمينه اثبات نزاهت قرآن از تحريف، انگيزه خود از ترجمه و جايگاه كتاب را به صورت مختصر ارائه داده است. نقل آرا و گفتار مؤلف محترم و ارجاعات در اين مقاله بر اساس اين ترجمه ارائه شده است.
همانگونه كه اشاره شد پيش از كتاب «صيانة القرآن من التحريف» آثاري در زمينه? اثبات پيراستگي قرآن از تحريف نگاشته شد و برخي از آثار همچون «نزاهت قرآن از تحريف» از آيهالله جوادي آملي (حفظه اللّه) پس از آن فراهم آمد2، با صرفنظر از مقايسه? كتاب صيانة القرآن من التحريف با ساير آثار، براي اين كتاب ويژگيهايي ميتوان برشمرد كه برخي از آنها به اين كتاب اختصاص دارد و در اين مقاله به بررسي آنها ميپردازيم:
همانگونه كه اشاره شد بهرغم اذعان گروهي از صاحبنظران و عالمان اهل سنت مبني بر همصدايي عالمان شيعه با آنان بر پيراستگي قرآن از تحريف، شماري از آنان در گذشته و بويژه در دوران معاصر ـمتأثر از جريان نوپاي وهابيت متعصبـ بيپروا به شيعه تاخته و همه? آنان را به اعتقاد به تحريف متهم ساختهاند،هر چند براي اثبات مدعاي خود بدون در نگريستن به تأكيد اكثريت قاطع انديشهوران شيعه بر انكار تحريف، تنها به ديدگاه شماري بس اندك همچون محدث نوري استناد كردهاند. دشمني اين گروه با پيروان اهلبيت(ع) و بيپروايي آنان تا به آنجا رسيده كه دامنه دروغپردازيشان از نگاشتهها پا را فراتر گذاشته و در شماري از پايگاههاي شبكه? جهاني اينترنت گسترش يافته است.
در پاسخ به اين تعصب و دشمني كور دو راهحل وجود دارد:
1. بدون پرداختن به اين امر، و فراخواندن عالمان اهلسنت به كنار گذاشتن تعصب، بر يكصدايي عالمان شيعه و اهلسنت بر پيراستگي قرآن از تحريف پاي فشرده شود. چه، انتساب هر دو فرقه به تحريف، پيش از آنكه باعث تضعيف آن فرقه شود، به كاستن از منزلت و جايگاه قرآن خواهد انجاميد. اين شيوه در كتاب «نزاهت قرآن از تحريف» دنبال شده است.6
2. براي جلوگيري از دامنه تهمتهاي ناروا به شيعه، به اين دست از عالم نماهاي اهل سنت گوشزد شود كه اگر به خاطر وجود رواياتي در زمينه تحريف در منابع روايي شيعه، اينگونه بيپروا به آنان ميتازيد، عين همين كاستي و ضعف در منابع روايي اهلسنت نيز راه يافته است و اگر تدوين كتابي همچون «فصل الخطاب في تحريف كتاب رب الارباب» از سوي محدث نوري زمينه را براي چنين هجومي فراهم ساخته، نظير چنين پديدهاي نامبارك با نگاشتن كتاب «الفرقان» از سوي محمد محمد عبداللطيف در ميان عالمان معاصر اهلسنت، راه يافته است. اين شيوه به صورت گسترده در كتاب «صيانة القرآن من التحريف» دنبال شده است.
مؤلف محترم اين كتاب در فصل هفتم كتاب با عنوان «تحريف نزد فرقه? حشويه عامه» به تفصيل به اين مسأله پرداخته است. در اين فصل بيست و چهار مورد از روايات ناظر به تحريف قرآن در منابع روايي اهلسنت برشمرده شده است. نظير آيه? رجم كه خليفه? دوم بر قرآن بودن آن اصرار داشت7، يا آيه? رضعات كه عائشه مدعي بود كه در زمان پيامبر(ص) تلاوت ميشده اما در جمع قرآن در زمان عثمان مورد غفلت قرار گرفته است.8 يا روايت ابيبن كعب به نقل از مسند احمدبن حنبل كه مدعي شده سوره? احزاب ـكه امروزه 73 آيه داردـ در دوران پيامبر(ص) برابر با سوره? بقره بوده است.9 معناي اين مدعا آن است كه سه چهارم اين آيات اين سوره اسقاط شده است. چنانكه نظير اين ادعا از سوي صحابه? بزرگ پيامبر(ص) حذيفةبن يمان درباره? سوره? برائت بازگو شده است.10 در همين فصل با عنوان «فاجعه كتاب الفرقان» از اين كتاب نيز گفتوگو شده است.
مؤلف فرزانه? كتاب همچنين در فصل نخست كتاب به اثبات اين مسأله پرداخته كه ادعاي وجود نسخ تلاوت و انساء،مآلاً به معناي پذيرش راهيافت تحريف به كاستي در قرآن است. زيرا وقتي با استناد به گفتار امثال ابوموسي اشعري ادعا شود كه شماري از آيات در دوران پيامبر(ص) تلاوت ميشده و با اراده? الهي از اذهان مسلمانان محو شده است،در حقيقت به اين معناست كه بخشي از قرآن ـحال چه بهدست خداوند يا بهدست ديگرانـ از دست رفته است.11
يكي از امتيازات كتاب «صيانة القرآن من التحريف» كه در آثاري ديگر از اين دست كمتر مورد اهتمام قرار گرفته، انعكاس نظرگاه آن دسته از انديشهوران اهلسنت است كه خود اذعان كردهاند كه دامن شيعه از تهمت تحريف پيراسته است. اهتمام به اين نكته از آن جهت حائز اهميت است كه صداي مظلوميت شيعه در برابر موج تهمتهاي نارواي شماري متعصب، نه تنها از زبان شيعه، بلكه از زبان انديشهوران اهل سنت شنيده شود. حضرت استاد در فصل چهارم كتاب با عنوان: «گواهي صاحبنظران اهلسنت به پيراستگي شيعه از قول به تحريف»،گفتار چهار تن از عالمان اهلسنت را آورده است. به عنوان مثال ابوالحسن اشعري (م330) بنيانگذار مشرب اشاعره در كتاب معروف خود «مقالات الاسلاميين» اذعان ميكند كه گروهي از شيعه ـعقل گرايان در برابر نقل گرايانـ بر نزاهت كامل قرآن از هر گونه تحريف و دخل و تصرف پاي فشردهاند.12
بخشي از گفتار استاد محمّد مدني ـرئيس دانشكده شريعت (فقه) دانشگاه الازهرـ كه در اين كتاب انعكاس يافته چنين است:
معاذ اللّه ـاز اينكهـ اماميه معتقد به كاستي قرآن باشند، آنچه هست رواياتي است كه در كتب روايي ايشان آمده است، همانگونه كه در جوامع روايي ما نيز چنين رواياتي يافت ميشود،آنچه مهم است نظريه? محققان هر دو طايفه است. خوشبختانه آنان با اعلام سستي اين عقيده، بر آن خط بطلان كشيدهاند.13
پيداست مهمترين گام در برابر تهمت انتساب تحريف به شيعه،انعكاس نظرگاه عالمان شيعه مبني بر نزاهت قرآن از تحريف است. كاري كه در عموم آثاري از نوع كتاب «صيانة القرآن من التحريف» دنبال شده است.
مؤلف محترم در چاپ نخست كتاب ديدگاه بسياري از عالمان شيعه را بر اساس سير تاريخي منعكس ساخته بود، اما در چاپ دوم كتاب به انعكاس اهم ديدگاهها بسنده نمود. آنچه در فصل سوم كتاب تحت عنوان: «تصريحات بزرگان شيعه» آمده، ديدگان بيست و دو تن از عالمان شيعه است أعم از عالمان سلف همچون شيخ صدوق و شيخ مفيد و سيد مرتضي و عالمان دوران معاصر همچون علامه طباطبايي، امام خميني و آيت اللّه خويي.14
از نكات قابل توجه آن كه استاد ـ چنان كه در پاورقي متن عربي كتاب آورده ـ براي دستيابي به ديدگاه استاد خود امام خميني(ره) از دست نوشتههاي آقاي قديري ـيكي از شاگردان امامـ كه شرحي بر كفاية الاصول است15، و نيز از اظهار نظر شفاهي آيتاللّه سبحاني درباره? چگونگي برخورد امام با مسأله تحريف و شاكله? فكري محدّث نوري استفاده كرده است. و اين امر از همت والاي ايشان و تتبع فراگير براي دستيابي به تفكرات صاحب نظران حكايت دارد.
گفتوگو درباره? خاورشناسان، گستره? پژوهشهاي آنان در زمينه? قرآن، انگيزه و ميزان درستي يا خطاي انديشههاي آنان، مجالي ديگر را ميطلبد. آنچه كه همگان بر آن اذعان دارند سوء نيت و غرضورزي شماري از خاورشناسان در عرصه? قرآنپژوهي و در بررسي هر يك از مباحث قرآني است. از اينرو بر هر قرآنپژوهي لازم است كه در طرح مباحث و مسائل قرآني ضمن اهتمام به انديشه و نظرگاه خاورشناسان در موارد خطا يا غرضورزي پاسخي در خور به آنان بدهد.كاري كه آيت اللّه معرفت ـحفظهاللّهـ در كتاب مورد بحث و در نقد ديدگاه گلدزيهر ـيكي از چهرههاي شاخص غرضورزيـ انجام داده است. مؤلف در فصل چهارم كتاب در مبحثي تحت عنوان «هذر المستشرقين ? گزافهگويي خاورشناسان» گفتار گلدزيهر را منعكس ساخته كه در بخشي از آن چنين آمده است:
[شيعه] معتقداند قرآني كه در عهد عثمان گرد آمد دچار فزوني و دگرگونيهايي در قياس با قرآن منزَل بر پيامبر شده است؛ چنانكه بخشهاي مهمي از قرآن [به علّت انگيزههاي سياسي] حذف شده است… گرايش عقيدتي شيعه عموماً به اين است كه قرآن كاملي كه از سوي خداوند فرو فرستاده شده، بسيار طولانيتر از قرآن رايج بين مردم بوده است.16
مؤلف محترم كتاب ضمن تبيين خطاهاي علمي گلدزيهر در باره? كتاب بيان السعادة، او را از اينجهت كه براي بازشناساندن نظرگاه شيعه به اين كتاب ـكه نگاشته رهبر فرقه صوفيه به نام «نعمة اللهي» استـ و نيز تفسير قمي كه استنادش به مؤلف مخدوش است، اعتماد كرده، مورد نقد قرار داده است.17
نخستين دليلي كه محدث نوري براي اثبات رهيافت تحريف در قرآن آورده اين است:
در كتب عهدين تحريف واقع شده و ضرورت تشابه حوادث گذشته با حال، مستلزم وقوع تحريف در قرآن است.18
اين مدعا بر اساس شكل نخست قياس اقتراني از صغرا و كبرا برخوردار است. صغراي قياس وقوع تحريف در كتب عهدين و كبراي قياس ضرورت تشابه ميان رخدادهاي امّتهاي گذشته با امّت اسلامي بر اساس رواياتي از پيامبر اكرم(ص) است. مؤلف كتاب صيانة القرآن من التحريف ضمن پاسخگويي و تبيين معناي تشابه در روايات مورد استناد، ـو اين كه مقصود تشابه در كليات و اصول كلي حيات است و نه رخدادهاي خرد و جزيي و وجود موارد نقض در رخدادهايي همچون فرود منّ و سلوي و سرگردانيـ بنياسرائيل در بيابان، به تفصيل به ردّ صغراي قياس پرداخته است،19 به اين بيان كه از نظر ايشان تحريف به مفهوم مورد نظر و مصطلح ـيعني راهيافت فزوني و كاستي در متن اصلي وحيانيـ در تورات و انجيل راه نيافته است. اين مدعا كاملاً نو و بديع بوده و حتّي در بدو نظر تعجببرانگيز است. زيرا از ظاهر اين مدعا ـيعني انكار وقوع تحريف در كتب عهدينـ چنين به ذهن تبادر ميكند كه آيتاللّه معرفت(حفظه اللّه) به اصالت و اعتبار و آسماني بودن كتب عهدين باورمند است. ديدگاهي كه حتي در ميان متكلّمان يهودي و مسيحي چندان قابل دفاع نيست. حقيقت آن است نگارنده وقتي كه براي نخستينبار در سال1372 در دانشگاه علوم اسلامي رضوي اين مدعا را از زبان استاد معظم شنيده بسيار شگفتزده شده،و در پي اشكال و اعتراضهاي پيدرپي در جلسه? درس و خارج آن مقصود ايشان از ديدگاه را پيجو شده و آنگاه كه به مقصود ايشان ـچنانكه توضيح خواهيم دادـ دست يافت آرام گرفت.
باري، مراد ايشان اين است كه راهيافت تحريف زماني صادق است كه اصالت يك متن مورد پذيرش باشد. به عنوان مثال اگر اصالت كتاب «جمهوريت» افلاطون بهرغم قدمت آن مورد قبول همگان باشد، آنگاه اگر دخل و تصرف در بخشي از متن آن اتفاق افتاده باشد، اصطلاحاً ميگويند كه در آن تحريف به فزوني يا كاستي واقع شده است. اما اگر در اصالت واصل انتساب كتاب به افلاطون تشكيك جدّي وجود داشته باشد بهگونهاي كه گروه زيادي از صاحبنظران بگويند افلاطون اساساً كتابي به نام جمهوريت نداشته، يا اگر داشته كتابي سراسر غير از كتاب موجود است، در اين صورت برغم وقوع فزوني يا كاستي در متن اين كتاب، اصطلاحاً نميگويند كه كتاب دچار تحريف شده است. ـشايد در چنين مواردي اصطلاح جعل و برساختن به حقيقت نزديكتر باشد. از نگاه استاد آيتاللّه معرفت درباره? تورات و انجيل چنين حقيقتي رخ داده استـ زيرا آنچه كه بر موسي و عيسي(ع) فرود آمد در اثر گذر زمان و رويكرد حوادث و رخدادهاي ويرانگر مختلف همچون حمله بختالنصرنابود شده و سالها بلكه قرنها پس از وفات اين دو پيامبر آسماني بخشي از اين متون با تكيه به حافظهها ثبت و گردآوري شد. بنابراين به اذعان بسياري از صاحبنظرانِ يهود و نصارا ـدر نگاه مؤلف محترم كتاب صيانة القرآن من التحريفـ تورات و انجيل فاقد اصالت و قداست است.
گذشته از آنكه پيروان و صاحبنظران اين دو دين آسماني يعني يهود و مسيحيت تا چه حدّ با اين ادعا موافقاند، راهي كه مؤلف كتاب براي مخدوش دانستن صغراي قياس دنبال كرده و ادعاي وقوع تحريف در كتب عهدين را از قبيل سالبه? منتفي به انتفا موضوع دانسته، منحصر به فرد و قابل توجه است. ايشان بر اساس اين مدّعا فصل ششم كتاب تحت عنوان «تحريف در كتب عهدين» را به اين امر اختصاص داده و در پژوهشي تاريخي به بررسي اين مسأله پرداخته است. ايشان در پايان اين مبحث و انعكاس ديدگاه پارهاي از متكلّمان و كشيشان مسيحي چنين آورده است:
آنچه مسلّم است اين است كه كتاب اصلي در دسترس نيست و آنچه باقي مانده است شرح حالها و پارهاي تعليمات ديني است كه از سخنان پيامبران برگرفته شده و در ضمن يادكرد حوادث تاريخي ذكر شده است. در اين صورت، ادّعاي كساني كه حوادث امّتهاي پيشين را با امّت اسلامي قياس ميكنند مردود است؛ چون تحريف در كتب عهدين موضوعيت ندارد.20
آنگاه ايشان همصدا با استاد خود آيت اللّه خويي كبراي قياس را نيز مخدوش دانسته و تبيين كرده است كه مقصود تشابه اصول و كليات است زيرا اگر مقصود تشابه حوادث خرد و جزيي است ميبايست رخدادهايي همچون فرودآمدن منّ و سلوي كه براي بنياسرائيل فرود ميآمد براي اين امّت نيز فرود ميآمد و مسلمانان نيز بسان يهود چهل سال در بيابانها سرگردان ميماندند.
اخباريگري گرايشي است كه مبتني بر ترجيح منقولات بر معقولات و بويژه با تأكيد بر انحصار امكان فهم از متون روايات در ميان شيعه شكل گرفته است. اين گرايش در سه مرحله از تاريخ شيعه به شكوفايي رسيد. نخست: در سدههاي دوم تا چهارم كه از جمله پرچمداران آنان شيخ صدوق را ميتوان برشمرد. دوم: در سده? دهم و يازدهم با ظهور محدثاني همچون: فيض كاشاني، محمد تقي مجلسي و فرزندش محمد باقر مجلسي، شيخ حرّ عاملي. سوم: سده دوازدهم و سيزدهم؛ سيد نعمة الله جزائري و شاگرد ايشان حاجي نوري به اين مرحله از تاريخ اخباريان تعلق دارند.
شماري از تفكرات، وجه مشترك ميان همه اخباريان است، نظير برتري نقل بر عقل به هنگام تعارض دو دليل؛ تكيه بر روايات در فهم مداليل آيات و دخالتندادن عقل در تفسير قرآن مگر در حوزهاي محدود؛21 اما برخي از باورها و نوع تعامل به متون ديني منحصر به دوره? متأخر اخباريان است. در اين دوره گروهي از اخباريان چنان به سادگي و سهلانگاري در برخورد با روايات و كنار گذاشتن مباني عقلي روي آوردند كه در ورطه? لغزشهاي متعددي از جمله راهيافت تحريف به قرآن غلتيدند.
از اينجهت اگر واژه? اخباريگري به اين گروه قابل تطبيق باشد، به هيچروي سزاوار نيست.همين اصطلاح درباره? مراحل پيشين اين مشرب فكري بكار رود. بلكه شايسته است به آنان اصطلاح محدثان اطلاق گردد.
آيتاللّه معرفت در فصل پنجم كتاب به بررسي اين مسأله ـهر چند به صورت اختصارـ پرداخته است. ايشان پس از تقسيم نهضت اخباريگري به دو دوره? كهن و نوين، و برشمردن ثقه الاسلام كليني (م329) و شيخ صدوق (م380) به عنوان پرچمداران دوره? كهن، تفاوت اين دو مرحله را،تثبّت و دقت در نقل روايات و تأكيد بر ـبررسي سندي و متني آنها در ميان اخباريان كهن وـ سهلانگاري در برخورد با روايات در دوران متاخر دانسته است. آنگاه ايشان به معرفي شاكله فكري و نوع تعامل سيد نعمة اللّه جزائري به عنوان چهره شاخص اخباريان در دوره متأخر ـكه در شكلدهي به شخصيت فكري محدثنوري بيشترين تاثير را داشتهـ پرداخته است.22
ايشان در مبحثي با عنوان «سادگي فاجعهآميز» به ارائه نمونههايي از سادهانديشي محدث جزائري پرداخته است. از جمله آنكه ايشان از استاد خود حرفوشي نقل كرده است كه شخصي به نام معمّر ابوالدنيا را ملاقات كرده كه مدعي بود با ائمه(ع) و صاحبان كتب اربعه مصاحبت داشته و از او اجازه? روايي گرفته و روايات را بدون نياز به وسائط روايي نقل كرده است. آنگاه به نقل از سيد نعمة الله جزائري اين ادعا را آورده كه او نيز روايات كتب اربعه را تنها با واسطه استاد خود مرفوشي و بدون نياز به چندين و چند واسطه? نقل كرده است!! او با چنين سادهانديشي در كتاب منبع الحياة خود مدعي تحريف قرآن شده است.23 آيتاللّه معرفت با اين مبحث به اثبات اين مدعا پرداخته كه محدث نوري متاثر از چنين سادهانديشي استاد خود كتاب فصلالخطاب را فراهم آورده و بهانه به دست دشمنان شيعه داده است.
آنچه كه در اين كتاب به وضوح به چشم ميخورد تضعيف جايگاه علمي سيد نعمة الّله جزائري و شاگرد او محدث نوري است. مؤلف محترم كتاب «صيانة القرآن من التحريف» ضمن پافشاري مكرر بر سادهانديشي اين محدّثان و همصدايي با گفتار امام خمينيـرهـ كه درباره? محدّث نوري بر اين اعتقاد بود كه كتابهاي او از جمله مستدرك وسائل الشيعه آميزهاي است از روايات ضعيف با صحيح،و آميخته است از داستانها و حكايتهاي عجيب و غريب24 راه هر گونه توجيه و تأويل بر كتاب فصلالخطاب محدث نوري را بسته دانسته است. بر اين اساس در بحثي تحت عنوان «عقب نشيني يا در لفّافه سخن گفتن»25 از كتاب فارسي محدّث نوري با عنوان «كشف الارتياب» ياد ميكند كه به نقض شبهات كتاب فصل الخطاب پرداخته و مولف ضمن تاكيد بر خواندن آن در كنار كتاب فصل الخطاب گفته است كه من ميبايست نام كتابم را «فصل الخطاب في عدم تحريف الكتاب» ميگذاشتم زيرا معتقدم كه در قرآنِ منزَل تحريف راه نيافته و اگر دخل و تصرّفي راه يافته مربوط به مصحف عثماني است. محدث نوري در كتاب الرسالة الجوابيه نيز بر عذرخواهي خود تأكيد كرده است. آيتاللّه معرفت پس از تاكيد بر آن كه محدث نوري بهطور آشكار عقبنشيني نكرده و همچنان بر تحريف قرآن ـكه ناظر به مصحف عثماني استـ پاي فشرده است، به عكس شاگرد ايشان ـشيخ آقابزرگ تهرانيـ راه هر گونه اعتذار را براي ايشان بسته دانسته است.26
اين امر يعني تضعيف جايگاه علمي محدّث جزايري و بسته دانستن راه توجيه بر محدّث نوري بهرغم مورد احترام بودن آنان براي گروهي از عالمان و صاحبنظران ـ چنانكه از مصاحبه? حضرت استاد آيت اللّه معرفت و نيز از مذاكرات شفاهي با ايشان بر آمده انتقاداتي را متوجه ايشان ساخت. مآل سخن منتقدان اين بود كه بههرحال امثال محدّث نوري جزو عالمان بنام شيعه بوده و مناسب است بسان شيخ آقابزرگ تهراني با بازگذاشتن راه توجيه، خدمات علمي و معنوي ايشان نيز مغفول قرار نگيرد. آيهالله معرفت در پاسخ به اين دست از انتقادات اين چنين پاسخ دادند كه من در برخورد با اين مسأله بين دو راه قرار گرفتم يا ميبايست شيعه را فداي محدث نوري كنم و همصدا با او بر راهيافت تحريف در قرآن پاي فشارم كه كاري خلاف عقل و بداهت بود و يا ميبايست محدث نوري را فداي شيعه كنم و من بهرغم احترامي كه براي شخصيت ايشان قائلم،بخاطر اهميت نجات شيعه و پيراسته ساختن دامن شيعه از تهمت تحريف، گريزي را از راه دوم نديدم. بسته دانستن راه توجيه براي محدث نوري بهخاطر اصرار بر مقصر دانستن ايشان نبوده است، بلكه حقيقتاً آنچه ايشان به عنوان اعتذار آورده،اعتذاري حقيقي و عقبنشيني آشكار از ادعاي تحريف نبوده است. زيرا براي هر انديشهور قرآنپژوهي هويداست كه اساساً محطّ بحث در مسأله? تحريف، سلامت قرآني است كه امروزه در دست مسلمانان قرار دارد و آن مصحف برجاي مانده از همان مصاحفي است كه در دوران عثمان با تكيه بر قرآن منزَل بر پيامبر(ص) تنظيم يافت. بنابراين ادعاي اينكه در قرآن منزَل تحريف راه نيافته و اين مصحف عثماني است كه دچار تحريف شده، غلتيدن كامل در ورطه ادعاي راهيافت تحريف در قرآن است.
از جمله رهيافتهاي علمي كه منحصراً در اين كتاب به چشم خورده و با در نظر نگرفتن پارهاي از مناقشات، مدعاي راهيافت تحريف در قرآن را از ريشه سست و بياعتباري ميسازد، تشكيك و تضعيف منابعي است كه مورد استناد محدّث نوري و امثال او قرار گرفته است ـبر اين اساس مؤلف كتاب «صيانة القرآن من التحريف» در فصل هشتم كتاب به برشمردن و تضعيف اين كتابها پرداخته است كه عبارتند از: 1. رساله نعماني؛ 2. كتاب سليمبن قيس هلالي (السقيفه)؛ 3. قرائات تأليف سيّاري؛ 4. تفسير ابوالجارود؛ 5. تفسير عليبن ابراهيم قمي؛ 6. الاستغاثه تأليف عليبن احمد كوفي؛ 7. احتجاج طبرسي؛ 8. تفسير منسوب به امام حسن عسكري(ع)؛ 9. تفاسيري كه سند آنها بريده است نظير تفسير فرات كوفي، تفسير ابنحجام و…
از نظر مؤلف محترم، اين كتابها بهخاطر روشن نبودن نام اصلي مؤلفان آنها، نظير رساله نعماني و احتجاج طبرسي؛يا عدم اصالت آنها نظير كتاب سليمبن قيس، يا استناد به مولفان غير شايسته نظير تفسير ابوالجارود؛ يا عدم وضوح استناد آنها به مؤلفان ادعايي نظير تفسير منسوب به امام حسن عسكري(ع) و تفسير عليبن ابراهيم قمي،غير قابل استناد بوده و نميتوان به استناد روايات طرح شده در آنها راهيافت تحريف در قرآن را اثبات كرد. ايشان همچنين در توجيه وجود برخي روايات از اين دست در كتاب كافي معتقداند كه وجود يك روايت در جوامع روايي بهمعناي اشاره داشتن آن به نظر مؤلف نيست، زيرا كار محدث گردآوري روايات است نه اظهار نظر درباره? صحت و سقم آنها.
همانگونه كه آيت اللّه معرفت آوردهاند مهمترين دليلي كه از سوي مدعيان تحريف ارائه شده، پارهاي از روايات است كه بهطور پراكنده در منابع روايي انعكاس يافته است.27 محدّث نوري مجموع اين دست از روايات را كه شمار آنها بيش از هزار روايت است28،به دو دسته روايات عام و روايات خاص تقسيم كرده و به ترتيب به عنوان دليل يازدهم و دوازدهم از ادلّه خود مبني بر تحريف قرآن برشمرده است.29 مقصود او از روايات عام كه61 روايت است، رواياتي است كه بهطور غير صريح به مدّعا ناظر است و در برابر، منظور از روايات خاص ـيعني1061 روايتـ رواياتي است كه به طور صريح و روشن دال بر تحريف قرآن است.
مؤلف محترم كتاب «صيانة القرآن من التحريف» اين روايات را به هفت دسته تقسيم كرده كه گزارش مختصر آنها بدين شرح است:
1. روايات تفسيري؛ شماري از رواياتي كه مورد استناد محدّث نوري قرار گرفته، رواياتي است كه بهعنوان تفسير آيات، به فزونيهايي در لابلاي آيات ناظر است. نظير روايت: «يا ايتها النفس المطمئنّه ـالي محمد و اهل بيتهـ ارجعي الي ربكـ راضية ـبالولاية ـ مرضيّة ـ بالثواب ـ فادخلي في عبادي ـيعني محمداً و اهلبيتهـ وادخلي جنّتي» چنانكه پيداست فقراتي كه در لابلاي آيات آمده به تفسير يا تطبيق آيات ناظر است. و مقصود آن نيست كه اين فقرات جزو قرآن منزل بوده و آنگاه اسقاط شده است. چنانكه كلمه? يعني در بخش پاياني روايت گواه مدعاست.30
2. روايات ناظر به قرائات خاص اهلبيت(ع)؛ در شماري از روايات،قرائاتي به ائمه(ع) نسبت داده شده كه با قرائت متواتر و متداول ميان مسلمانان مخالف است. اين قرائات از نگاه آيتاللّه معرفت و نيز استاد ايشان آيت اللّه خويي(رحمة اللّه) فاقد حجيتاند.31 از اينرو به اين دست از روايات نميتوان عمل كرد. از سويي حتي با فرض صحت اين دست از روايات به هيچ روي نميتوان از آنها تحريف قرآن را اثبات كرد. زيرا «القرآن شئ و القرائات شئ آخر»، نظير روايت: «يحكم به ذو عدل منكم» كه فقره «ذوا عدل» در قرائت متعارف را «ذو عدل» دانسته است.32
3. رواياتي كه در آنها لفظ تحريف آمده و مقصود تحريف معنوي [= تفسير به رأي] است نه تحريف لفظي؛ نظير روايت امام صادق(ع): «خدايا آنان را كه پيامبرانت را تكذيب، كعبهات را ويران و كتابت را تحريف كردهاند، لعنت كن»33 گواه مدعا روايتي ديگر از امام باقر(ع) خطاب به سعد الخير است كه در آن آمده است كه: «آنان حروف و الفاظ قرآن را پاس داشته اما حدود آن را تحريف كردند.»34
4. روايات بيانگر فزونيهايي در آيات كه به منظور تفسير آيات ارائه شده است. نظير روايتي كه در آن آمده است در مصحف ائمه(ع) در سوره بيّنه نام هفتاد تن از قريشيان آمده است. و مقصود از اين روايات تبيين اسباب النزول است.
5. رواياتي كه به هيچوجه ناظر به تحريف نيست، اما در عينحال به عنوان دلايل تحريف برشمرده شده است، نظير روايتي كه در آن آمده :توصيه شده كه پس از قرائت سوره توحيد «كذلك اللّه ربي» بگوييد. پيداست كه روايت ناظر به آداب تلاوت قرآن است.
6. رواياتي كه به چگونگي برخورد امام عصر(ع) ـ پس از ظهور ـ با قرآن كنوني ناظر است؛ از ظاهر اين دست از روايات بهدست ميآيد كه قرآن مورد تأييد آن حضرت با قرآن موجود تفاوت دارد. آيتاللّه معرفت معتقد است كه اين روايات به مصحف حضرت امير(ع) ناظر است كه خود از جمله دلايل ادعاي محدّث نوري است. در حاليكه تفاوت مصحف امام علي(ع) با مصاحف كنوني ـچنانكه بزرگاني همچون شيخ مفيد بر آن تأكيد كردهاندـ در ترتيب و تنظيم آيات و سور و يادكرد شرح و تفسير و شأن نزول آيات است و نه تحريف قرآن.
7. رواياتي كه در آنها آمده كه اگر قرآن چنان كه نازل شد خوانده شود فضايل اهلبيت(ع) يا نام آنان را در آن خواهند يافت. اين روايات نيز ناظر به تفسير صحيح و بيغرض در برخورد با آياتي همچون آيه? ابلاغ، و آيه? مودّت است.35
به هر روي مؤلف محترم كتاب «صيانة القرآن من التحريف» بدين ترتيب ميكوشد تا مهمترين دليل محدّث نوري ـيعني رواياتـ را با توجيه و تبيين اهداف روايات، مخدوش سازد.
البته برشمردن مزايا و ويژگيهاي اين كتاب به معناي پيراسته دانستن آن از هر نقص و كاستي نيست كه اين امر تنها درباره? كلام و كتاب الهي صادق است.
براي استاد فرزانهام از خداوند متعال،بهروزي و توفيقات روزافزون آرزومندم.
1. براي تفصيل بيشتر ر. ك: صيانة القرآن من التحريف/ 193 ـ 197.
2. براي آگاهي از زندگي و شخصيت گلدزيهر ر. ك: فرهنگ خاورشناسان/ 328 ـ 336.
3. بنا به فرموده استاد ايشان يكي از جانبازان فداكار جنگ تحميلي بوده است كه مدّتي پس از ترجمه? كتاب در اثر جراحات ناشي از جنگ به لقاء الهي نايل آمد. براي روح آن عزيز رحمت و غفران خداوند و علوّ درجات را آرزومنديم.
4. تحريف ناپذيري قرآن/ 4.
5. اين كتاب با توفيق و عنايت الهي،با تحقيق و تنظيم نگارنده،در سال1383 توسط انتشارات اسرا، منتشر شده است.
6. ر. ك: نزاهت قرآن از تحريف/ 24ـ 27.
7. عمربن خطاب معتقد بود عبارت «اذا زني الشيخ و الشيخه فارجموها البته.» در زمان پيامبر(ص) به عنوان يكي از آيات قرآن تلاوت ميشده است. ر. ك: تحريف ناپذيري قرآن/ 161 ـ 162.
8. آيه اين است: «عشر رضعات معلومات يحرّ من. ده بار شير دادن موجب محرميت ميشود.» ر. ك: همان/ 166.
9. ر. ك: همان/ 170 ـ 171.
10. ر. ك: همان/ 173.
11. براي تفصيل بيشتر ر. ك:همان/29 ـ 39؛ التمهيد في علوم القرآن، 2 / 285 ـ 294.
12. ر. ك: تحريف ناپذيري قرآن/ 88.
13. همان/ 91.
14. ر. ك: همان/ 64 ـ 85.
15. صيانة القرآن من التحريف/ 78. در چاپ ترجمه در پاورقي آدرس كتاب «انوار الهدايه» (شرح كفاية الاصول)، 1 / 247 ـ 243 آمده است. ر. ك: تحريف ناپذيري/ 85.
16. تحريف ناپذيري قرآن/ 102.
17. ر. ك: همان/ 103 ـ 104.
18. همان/ 207.
19. همان/ 153.
20. همان/ 152.
21. براي آشنايي بيشتر با تفكرات و تاريخ اخباريان ر. ك: مصادر الاستنباط بين الاصوليين و الاخباريين، محسن غراوي؛ علم الاصول تاريخاً و تطوراً، علي قاييني؛ الفوائد الطوسيه، شيخ حرعاملي.
22. ر. ك: تحريف ناپذيري قرآن/ 117.
23. همان/ 118 ـ 119.
24. همان/ 84.
25. همان/ 124 ـ 125.
26. همان/ 124 ـ 125.
27. همان/ 217.
28. شمار دقيق روايات1123روايت است.ر. ك:همان/ 231.
29. همان/ 217.
30. همان/ 240 ـ 241.
31. براي تفصيل بيشتر ر. ك: التمهيد في علوم القرآن، 2 / 256.
32. تحريف ناپذيري قرآن/ 246.
33. همان/ 248.
34. همان.
35. براي تفصيل بيشتر ر. ك:همان /231 ـ 275.